جامعه شنــاسی 2 "محسن محمودی مظفر"

تحقیقات و پژوهشهای دانشجویان درس جامعه شناسی 2

جامعه شنــاسی 2 "محسن محمودی مظفر"

تحقیقات و پژوهشهای دانشجویان درس جامعه شناسی 2

جنبش ها و سازمان های کارگری (امیرحسین جمالی)

                 جنبشها و سازمان های کارگری  


پیشگفتار

جنبشهای کارگری در تاریخ اروپا از دهه ی 1830 به بعد در بین کارگران مزد بگیر در صنعت و تجارت و به منظور دستیابی به اهداف اقتصادی و آزادی سیاسی واجتماعی پیدا شد. پیدایش طبقه ی کارگر صنعتی جدید حاصل انقلاب صنعتی بود. جنبش کارگری به تدریج در قالب اتحادیه ها و احزاب کارگری مختلف تشکل یافت. از آغاز میزان قابل توجهی  از تشکل و خود آگاهی در جنبشهای کارگری مشهود بود.

در اوایل عصر انقلاب صنعتی طبقه ی کارگر تحت محدودیت های قانونی عمده ای قرار داشت؛ از آن جمله باید به ممنوعیت برپایی اجتماع و انجمن، محدودیت در تغییر محل سکونت و حتی منع ازدواج به علت فقر نام برد. اصل آزادی عقد قرارداد اشتغال کارگران در آن دوران وسیله ای در دست کارفرمایان و صاحبان سرمایه برای سرکوب حرکت های کارگری بود. (یا به عبارتی همان رسمی و قراردادی که چند سالی ست در مملکت خودمان هم رایج شده و صاحبان کار وسرمایه همان سود ذکر شده در بالا را در حال حاظر نیز از  آن می برند).

احساس وحدت و همبستگی و آگاهی از موقعیت اجتماعی از همان آغاز به طبقه ی کارگر گرایش های انقلابی بخشید. برخی از جنبشهای اولیه ی کارگران در نظام صنفی نیز خصلتی ضد صنعتی و گذشته گرا داشتند. از آن جمله شورش لودیت ها در انگلستان در سال 1811 بر ضد گسترش شیوه ی مکانیکی تولید و شورش ابریشم بافان لیون در فرانسه در سال 1834  واکنشی در مقابل نظام جدید کارخانه ها بود.

در آغاز موانع عمده ای بر سر راه تشکیل و فعالیت  سیاسی طبقه ی کارگر وجود داشت از جمله، تنگدستی شدید، ساعت کار طولانی، نا امنی بازار کار و واکنش نظامی و سرکوب گرایانه ی حکومتها مانع تشکل کارگران می شد.

از آغاز روشنفکران نقش قابل ملاحظه ای در ایجاد جنبش های کارگری داشتند. به ویژه در اروپا ار دهه ی 1860 به بعد سوسیالیست ها و مارکسیست ها در پی ایجاد آگاهی انقلابی در بین طبقات کارگر بر آمدند. جنبش سوسیالیسم جدید و مارکسیسم برحول جنبش کارگری شکل گرفت.

البته جنبش طبقه ی کارگر تنها دارای گرایش سوسیالیستی نبود و گرایش های سوسیال –  دموکراتیک لیبرالی و مذهبی نیز در آن گسترش یافت. با این حال اغلب رادیکال ها تنها جنبه ی سوسیالیستی این جنبش را به رسمیت می شناختند و دیگر اشکال آن جنبش را گرایش های خرده بورژوایی و توطئه ای برای سلب توجه کارگران از مبارزه ی طبقاتی به شمار می آوردند.

 

در نظریه ی مارکسیستی جنبش کارگری جنبش طبقه ای است که از نقش تاریخ ساز خود در ایجاد سوسیالیسم آگاهی دارد؛ به این معنی طبقه ی کارگر نه تنها دارای آگاهی صنفی و سیاسی و اقتصادی  ست، بلکه تنها طبقه ایست که می تواند آگاهی تاریخی نیز داشته باشد و به موجب کار خلاق خود جهان بورژوایی را در هم نوردد. به این تعبیر سوسیالیسم خود حاصل آگاهی و بیداری طبقه ی کارگر به شمار می رود.

مارکس و انگلس در بیانیه ی کمونیستی ، چنین تعبیری از نقش تاریخی طبقه  و جنبش کارگری عرضه کردند. به تدریج مارکسیسم به ایدئولوژی غالب در درون جنبش های کارگری درآمد. مارکس و انگلس اتحادیه های کارگری انگلستان را نوعی سازمان پرولتاریایی می دانستند. به نظر آنها اتحادیه های کارگری « مرکز سازماندهی طبقه ی کارگر» بودند و کوشش برای افزایش دستمزد ها به وسیله ی آنها اقدامی مثبت به شمار می رفت.

هدف اتحادیه های کارگری از نظر مارکس جلوگیری از تنزل ارزش کار بود. تا پیش از انقلاب های سال 1848 مارکس انتظار داشت که دعاوی اقتصادی اتحادیه های کارگری نهایتا به مبارزه ی انقلابی و سیاسی تبدیل شود لیکن با شکست جنبش های انقلابی سال 48 بیهودگی چنین انتظاری آشکار شد. از همین رو پس از 1848 مارکس از نیاز طبقهی کارگر به آموزش و فعالیت های انقلابی مبارزه ی سیاسی سخن می گفت و مبارزات صنفی و اقتصادی اتحادیه های کارگری را در درجه ی دوم اهمیت می دانست.از دیدگاه مارکس و انگلس مبارزه ی سیاسی و مبارزه ی اقتصادی دو وجه جدایی ناپذیر مبارزات کارگری بودند.

 

 

تاریخ جنبش کارگری

انقلاب صنعتی و همزمان با آن افول پیشه وران و افراز مندان و اصناف گسترش کارمزدی و انتقال نیروی کار از کشاورزی به مراکز صنعتی موجب تخریب نظام اجتماعی قدیم در همه جا شد. وظعیت اجتماعی طبقه ی کارگر در شرایط اولیه ی انقلاب صنعتی از جهات مختلف وخیم بود. در اغاز انقلاب موجب فقر و تنگدستی در بین طبقات کارگری شد. سوسیالیست هایی مانند رابرت اوئن در  انگلستان بر حکومت فشار می آوردند که در جهت رفاه طبقه ی جدید کارگر قوانینی وظع کند. وقتی چنین اعمال فشار هایی بی نتیجه ماند اوئن کارگران به تجمع در درون اتحادیه های کارگری دعوت کرد تا خود با اقدام دسته جمعی  فشار لازم بر حکومت را وارد کنند.

پس از 1860  جنبش کارگری در کشورهای مختلف اروپا رشد یافت.  در همین زمان بود که انجمن بین المللی کارگران( اینترناسیونال اول) در 1864 تشکیل شد. بین الملل اول تحت حمایت مارکس و انگلس برنامه ای برای تقویت جنبش کارگری و ایجاد حزب پرولتاریایی تدوین کرد.  با این حال این سازمان از همان ابتدا دچار اختلافات داخلی میان مارکسیستها، آنارشیستها و سندیکا ها شد و به تدریج جناح مارکسیستی در اقلیت قرار گرفت.

اتحادیه های کارگری

 

اتحادیه های کارگری سازمان های اصلی جنبش کارگری بودند که عمداتا تحت تاثیر سوسیالیسم، نخست در اروپای غربی و سپس در دیگر کشور های صنعتی یا نیمه صنعتی گسترش یافتند. هدف اولیه آنها مبارزه با فقر ناشی از شرایط تکوین سرمایه داری، بی عدالتی اجتماعی و سرکوب سیاسی بود. بویژه اصلاح نظام دست مزدها که مهم ترین ویژگی ساخت نظام سرمایه داری است، از اهداف عمده ی این سازمان ها بود. نخستین مشاجرات سازمان یافته ی کارگران در درون اتحادیه ها بر سر مسائل مربوط به کار، دستمزد و شرایط کار بروز کرد. جلوگیری از کالایی شدن کامل کار در نظام سرمایه داری در واقع هدف اصلی تشکیل اتحادیه های کارگری بود.

در آغاز اتحادیه های کارگری بر اساس حرفه و شغل تشکیل  می شدند، لیکن بعد ها با تحول در ساخت جامعه و اقتصاد تمایل به مرکز در آنها گسترش یافت. با تمرکز فزاینده در سرمایه  صنعتی و مالی، تمرکز در سازمان اتحادیه های کارگری نیز ضرورت می یافت. طبقه ی کارگر صنعتی بدون وحدت سازمانی نمی توانست در مقابل قدرت سازمان یافته ی کارفرمایان ویا قدرت و دولت باستد.

اهداف داخلی اتحادیه های کارگری بهبود وضع اقتصادی اعضا، تامین معاش، افزایش دستمزدها، پیش گیری از بیکاری و مساعدت در زمان نیاز و اضطرار بود. در برخی موارد افزایش سطح آموزشی و فرهنگی کارگران نیز از اهداف اتحادیه ها به شمار میرفت. تامین آزادی های سیاسی و شرکت در فعالیت های حزبی از اهداف عمده ی این اتحادیه ها بود. سیاسیت دست مزدها خود به نحو فزاینده ای به مسئله ی سیاسی در سطح ملی تبدیل گردید.

مهم ترین ابزار و وسیله ی اتحادیه ها، اعتصاب است که خود اشکال گوناگون دارد. اعتصاب برای مدت نامحدود، اعتصاب موقتی و سمبلیک، اعتصاب اصلی و اعتصاب فرعی، کم کاری و اشغال کارگاها از انواع رایج آن است

 

 

 

 

 

 

 

 

 

جنبش کارگری در انگلستان

 

انگلستان به عنوان قدیمی ترین کشور صنعتی جهان شاهد پیدایش نخستین جنبش کارگری عمده بوده. جنبش کارگری در این کشور همواره خصلتی عملگرا و غیر ایدئولوژیک داشته و از نظام دموکراسی پارلمانی به عنوان وسیله ی تحقق اهداف خود حمایت کرده است. جنبش کارگری در انگلیس همچنین از حمایت جامعه ی روشنفکری نیز برخوردار بوده است.

با توجه به ریشه های نیرومند نظام دوحزبی در انگلستان  پیدایش جنبش کارگری در آغاز به تکوین نظام سومی منجر نشد. حزب کارگر در ابتدا به عنوان نماینده ی پارلمانی اتحادیه های کارگری پدید آمد و در واقع ادامه ی گروه کارگری نیرومندی بود که در سال 1906 در پارلمان پیدا شده بود. به عبارت دیگر منشا حزب کارگر در پارلمان بود. روی هم رفته گرایش های عمده ی سوسیالیستی در انگلستان از جمله جامعه ی فابین ها، فدراسیون سوسیال دموکرات ها وسندیکالیستهای صنفی هیچ گونه مخالفتی با شرکت طبقه ی کارگر در نظام پارلمانی نداشتند. در نتیجه جنبش کارگری انگلستان گرایش اعتدالی و غیر انقلابی یافت تا جایی که فردریش انگلس در سال1874 از « بی تفاوتی کارگران انگلیس به هرگونه نظر سیاسی شکوه کرد.»

نخستین سازمانهای کارگری در انگلستان در قرن هجدهم و در طی انقلاب صنعتی پیدا شدند لیکن به موجب قوانین اجتماعات 1799 و 1800 سرکوب شدند. این قوانین تحت فشارشورشهای کارگران در سال 1824 لغو شدند.

شورای اتحادیه های کارگران لندن زمینه ی وحدت و یکپارچگی جنبش کارگری را فراهم آورد و در سال 1868 نخستین کنگره ی اتحادیه های کارگری در منچستر تشکیل شد. به علاوه اتحادیه های کارگری با تاسیس مجمع نمایندگانمنافع کارگران در سال 1868 و کمیته ی پارلمانی کارگران در سال 1871 بر پارلمان اعمال نفوذ کردند.

 

 

 

 

 

 

جنبش کارگری در قاره ی اروپا

 

در اروپا به طور کلی بر خلاف آمریکا جنبش کارگری رو در روی دولت قرار گرفت. حکومت های اروپایی در آغاز کوشیدند از طریق اعمال قدرت این جنبش را سرکوب کنند. در درون این جنبشها دو جناح عمده وجود داشت. یکی جناح هوادار فعالیت قانونی و دیگری انقلابی و هوادار مبارزه.

گرچه پیروزی دموکراسی در طی انقلابات اروپا به سود جنبشهای کارگری تمام شد ولی رژیم هایی که پس از این انقلابات بر سر کار آمدند مدافع منافع طبقات مالک و سرمایه دار بودند.در نیمه ی دوم قرن 19 گرایش های انترناسیونالیستی و امید به پیروزی جنبش کارگری شدت یافت. اما شکست کمون پاریس در سال 1871 شکستی تکان دهنده  بود. بین الملل اول به عنوان انجمن کارگران جهان بر اساس اصول سوسیالیستی تشکیل شد اما ناکامی سیاسی جنبش کارگری به پیداشی جناح ها و گرایش های مختلف در درون آن انجامید.

به طور کلی جنبش کارگری اروپا در مقایسه با آمریکا بیشتر درگیر مشاجرات نظری بود واین خود ناشی از دو عامل بود:یکی اینکه رهبری جنبش کارگری در اروپا بیشتر از درون روشنفکران طبقه ی متوسط برخاسته بود ودیگری اینکه سیاست و تحزب در اروپا به طور کلی همواره خصلت ایدئولوژیک قوی داشته. با ایمن حال جنگ جهانی اول باعث تضعیف موقتی جنبش کارگری در اروپا گردید چون در این دوران گرایش در نتیجه ی جنگ گرایش های ناسیونالیستی در بسیاری از موارد گرایش های سوسیالیستی را تحت الشعاع قرار میداد و از همین رو وحدت جنبش کارگری آسیب دید.

 

 

جنبش کارگری در ایران

 

این جنبش در ایران تحت تاثیر گسترش روابط با غرب، پیروزی انقلاب مشروطه و به ویژه پیروزی انقلاب اکتبر در روسیه پدید امد. نخستین جلوه های این جنبش را میتوان در سال 1289 مشاهده کرد که در طی آن کارگران چاپخانه های تهران اتحادیه ی کارگری تشکیل دادند و روزنامه ای تحت عنوان اتفاق کارگران منتشر کردند. پیش از انقلاب اکتبر در روسیه فعالیت سیاسی و فکری حزب سوسیال دموکرات روسیه در تحریک جنبش و آگاهی  کارگران در ایران موثر بود. گروه روشنفکری همت در باکو از سال 1283 به بعد تشکلهایی در شهر های بزرگ ایران بوجود آورد و از حق اعتصاب و فعالیت سیاسی کارگران در ایران دفاع کرد و خواستار بهبود شرایط زیست کارگران شد. شعبه های حزب سوسیال-دموکرات به عنوان  اجتماعیون- عاموین در تهران و تبریز و مشهد تشکیل شد.

پس از انقلاب اکتبر اندیشه های سوسیالیستی و کمونیستی در بین دسته ای از کارگران که علاقع مند به این گرایش ها در شوروی بودند شیوع یافت. به منظور ایجرای عملی این اندیشه ها برخی از ایرانیان باکو در سال 1295 کمیته ی عدالت را تشکیل دادند. رهبران کمیته عبارت بودند از میرزا جعفر پیشه وری، سلطان زاده، حدر خان عمو اغلی، سلام الله جاوید و میرزا اسدالله غفار زاده. این افراد در کنگره ای در سال 1299 در انزلی موجودیت حزب کمونیست ایران را اعلام کردند و کارگران و دهقانان ایران را به تشکیل اتحادیه های کارگری و دهقانی و مبارزه ی اقتصادی و اجتماعی دعوت کردند. سلطانزاده تئوریسین ای ن حزب بود.

در واکنش به دعوت مذکور اتحادیه یکارگران چاپخانه هال تشکیل یافت و دست به فعالیت و اعتصاب زد. همچنین کارگزان نانوایی ها و پارچه فروشی ها نیز اتحادیه هایی تشکیل دادند. در سال 1300 حدود 10 اتحادیه به این شکل تشکیل شده بود ولی فعالیت آنها در زمان قوام السلطنه با محدودیت هایی مواجه شد.

این جنبشها در دهه ی 20 با حمایت حزب توده به اوج خود رسید. طبقه ی کارگری ایران در آن دوره بیشتر در صنعت نفت و نساجی فعال بود. در واکنش به بسیج کارگری توسط حزب توده دولت در سال 1325 وزارت کار را تاسیس کرد تا با ایجاد اتحادیه های کارگری دولتی از نفوذ رو به گسترش اتحادیه های توده ای بکاهد.

بعد ارز کودتای مرداد 32 وباسرکوب حزب توده علاقه ی دولت هم به تشکل های رسمی کارگری کاهش یافت. بعد ها تمام اتحادیه های کارگری به کنترل حزب ایران نوین در آمدند.این حزب هم به عنوان داور میان کارگران و کارفرمایان عمل می کرد. در همان سالها حکومت به منظور جلب توجه کارگران جدید کوششهایی کرد از جمله سهیم کردن کارگران در 20 درصد از سود کارگاه ها، تعیین حداقلل دستمزد و فروش سهام کارخانه ها به کارگران انجان داد. بانک دولتی رفاه کارگران هم به همین منظور ایجاد شد.

با وقوع برخی اعتصابات پراکنده در اوایل دهه ی 1350 دولت برای افزایش دیت مزد ها به کارفرمایان فشار وارد کرد.

در آستانه ی پیروزی انقلاب در سال 57 کارگزان تحت تاثیر جو سیاسی متحول به اعتصابات سیاسی دست زدند. کمیته های اعتصاب گری در طی انقلاب سپس به شورا های کارگری تبدیل شدند و درصدد به دست گرفتن مدیریت کارخانه ها برآمدند و دربرخی موارد عملا اداره ی کارخانه ها را بر عهده گرفتند. شورای کارگران راه آهن از جمله شورا های اولیه بود که در طی انقلاب تشکیل شد.

 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد