جامعه شنــاسی 2 "محسن محمودی مظفر"

تحقیقات و پژوهشهای دانشجویان درس جامعه شناسی 2

جامعه شنــاسی 2 "محسن محمودی مظفر"

تحقیقات و پژوهشهای دانشجویان درس جامعه شناسی 2

خلاصه کتاب جامعه شناسی هنر امیرحسین آریانپور (مونا احطری)

نویسنده هنر را با این دید نگریسته: دید ایستا و دید پویا. در مبحث هنرشناسی ایستا از مختصات و تاثیرات طبقات اجتماعی و فراز و نشیبهای هنر موقتا چشم پوشیده ودر قبال دو طبقه اصلی- خواص وعوام، دو سبک با دو پویش هنری متفاوت در در نظر گرفته است. و در مبحث هنرشناسی پویا تحول و تداخل طبقات را پیش نهاده و هنر را در آن زمینه در نظر گرفته. هنرشناسی ایستا ویژگیهای بنیادین دو سبک را نشان می دهد ولی قادر به تبیین تحولات و تداخلات و سبکهای هنری نیست.


فصول این کتاب به این ترتیب است:

نگرش گوناگون درباره هنر

تبیین هنرهای ابتدایی

آغاز شعر و موسیقی

سیر هنرها

آفرینش هنری

  کوششی برای تنظیم روشهای هنرشناسی

سبک شناسی ایستا

سبک شناسی دینامیک

زمینه اجتماعی شعر فارسی

 


در ایـنجا به طور خلاصه به فصل های این کتاب نگاهی می ادازیم:

نگرشهای گوناگون درباره هنر

باید گفت که شعر و موسیقی و رقص و پیکرنگاری و پیکرتراشی و دیگر فعالیتهایی که امروز مدلول لفظ "هنر" به شمار می روند، با زندگی انسان آغاز شده اند. انسان ابتدایی همچنان که کارافزار و جنگ افزار می ساخت و خوراک و پناهگاه می جست، به کارهای هنری دست می زد. لاندهولم (Lundholm،1953) درباره منشاء هنر از هشت نگرش یاد کرده است:

هنرها از "غریزه بازی" سرچشمه می گیرند (نگرش شیللر و اسپنسر)

هنرها از "غریزه تزیین" پدید می آیند (مارشال)

هنرها از "غریزه خودنمایی" زاده می شوند (بالدوین)

هنرها از اتحاد "غریزه بازی" و "غریزه خودنمایی" می زایند (لانگ فلد)

 )   هنرها محصول تلطیف "غریزه سازندگی" هستند (الکساندر

  )  هنرها از "غریزه جنسی" بر می خیزند (فروید

)   هنرها از تلطیف انگیزه های فطری گوناگون تحقق می یابند (مک دوگال

)    هنرها در آغاز برای رفع برخی از نیازهای زندگی عملی بوجود می آیند (هیرن

    هنر غریزه بازی است؛ هنر آفرینی نوعی بازی است و بازی با زدودن نیروهای زاید اورگانیسم، به اورگانیسم آسودگی یا خوشی می بخشد. نگرش دیگر این است که هنرآفرینی نوعی بازی است و بازی به عنوان تقلیدی از رفتار دیگران، وسیله آموختن شیوه های زندگی است.

در انتقاد به این نگرش میتوان چنین گفت: از بررسی جامعه های ابتدایی تا کنون، برخی از فعالیتهای مردم ابتدایی که به دیده متمدنان بی هدف یا تفننی است در واقع فعالیتهایی با هدف هستند و برای برآوردن پاره ای از نیازهای زندگی صورت می گیرند. دیگر اینکه انسان ابتدایی برای حفظ خود و یافتن خوراک دائم در تلاش است و نیروی اضافی برای بازی ندارد. بازی هرچه باشد به اندازه هنرآفرینی پیچیده نیست و نمی توان ریزه کاری های اثرهای هنری را با مفهوم بازی تبیین کرد.

    هنر زاده غریزه جنسی است؛ داروین و پیروانش برآن بودند که جانواران نر به اقتضای غریزه جنسی به زیبایی آفرینی می پردازند. به عقیده فروید انسان در جریان جفت جویی، تن و محیط خود را می آراید و هنر محصول این آرایندگی و هنرورزی است.

    هنر محصول غریزه جمال پرستی است

تبیین هنرهای ابتدایی

موافق علمهای اجتماعی، آنچه انسان را از دیگر جانوران ممتاز میکند، چهار گونه فعالیت است: ابزار سازی، گروه زیستی، سخن گویی و اندیشه ورزی. مرد و زن ابتدایی طبعا به یکدیگر تمایل داشتند. در پی این تمایل کودکی زاده می شد. بچه نیاز به مراقبت داشت. به این سبب انسانها در دسته های کوچک گرد می آمدند. بعد از آن ابزارها بوجود امدند که بر قدرت انسان افزودند. انسان به برکت ابزارها اراده خود را بر محیط تحمیل می کرد و آن را تغییر می داد. ابزار سازی ضرورتی را ایجاب می کرد که همان همکاری افراد با یکدیگر بود. چون انسانها به صورت گروهی فعالیت می کردند لازم بود که کنش هایشان با هم هماهنگ شود و با حرکات دست و چهره و صدا با هم علامت دهند. به این ترتیب زبان ساده پدید آمد. با این همه انسان ابتدایی هنوز به حد کفایت بر محیط مسلط نبود و نسبت به جهان بینش کافی نداشت و میان واقعیت عینی و ذهنی فرق نمی گذاشت.

آغاز شعر و موسیقی

در جامعه ابتدایی چون جادو با همه فعالیتهای انسان ابتدایی همراه بود، الفاظ نیز ذاتی جادویی دارند. افسون یا جادوی لفظی سبب شده است که در همه جا مردم بکوشند تا مورد نفرین و لعنت دیگران قرار نگیرند. کوشش مردم برای کتمان نام خود از دشمنان، نمونه دیگری است از جادوی لفظی. کارل بوخر(Karl Buecher) اولین بار این نظریه را مطرح کرد که اولا موسیقی با آواز آغاز شد و آواز از تکامل "فریاد کار" و "صدای ابزار" فراهم آمد، ثانیا ابزارهای کار زمینه و مسطوره ابزارهای موسیقی بودند. شعر و موسیقی ابتدایی نیز مانند هنرهای دیگر زاده کار یا زندگی تولیدی ابتدایی است. به طور کلی در همه جامعه های باستان- از چین و هند و بابل تا یونان و اروپای قرون وسطی و عالم اسلام- پدیده موسیقی را زاده پدیده های افلاک و سیارات و فصول و ماه ها و روزها و ساعت ها و بیماری ها و حالات و اعضای بدن می شمردند.

در نظر مردم کهن سال، شعر نیز مانند موسیقی سرچشمه ای لاهوتی دارد. چون شعر ابتدایی از آن همگان است، ناچار زبان حال همه محسوب می شود. همگان آن را خوب درمی یابند و صریحا و عمیقا از آن متاثر می گردند.

سیر هنرها

در هر جامعه ای- خواه ابتدایی، خواه متمدن- انسانها، موافق احتیاجات خود، مواد طبیعت را مصرف می کنند. اما این مواد باید دگرگون شوند و به صورت اشیای قابل استفاده در آیند. به ناگزیر انسانها به مدد دستهای خود، ابزارهایی می سازند و به وسیله ابزارها، مواد طبیعت را به صورت کالاهای دلخواه در می آورند. ولی این عمل به وجهی کورکورانه یا ماشینی نیست، بلکه با فعالیتهای درونی نیز همراه است. به این معنی که انسان در عالم خارجی عملا به مداخله می پردازد، ولی اندیشه نیز در مداخله عملی او دخیل است .

در جامعه ابتدایی هر فرد به تمام جامعه تعلق دارد و برای جامعه زندگی می کند و به جمع کاملا وابسته است. در چنین جامعه ای از تقسیم کار خبری نیست و بین فرد و جامعه تضادی پیش نمی آید. بعد از هزاران سال تجربه اندوزی مردم ابتدایی به تدریج بر کارهای مختلف مسلط و کمابیش متخصص شدند. در نتیجه هرکس عهده دار کاری شد و تخصص به تقسیم کار منجر شد و تقسیم کار به پیدایش گروههای مختلف انجامید. به موازات بسط تخصص و گروه بندی اجتماعی، ابزار سازی ترقی می کند و ابزار برای انسان دارای اجر و قیمت می شود. برخی از افراد و گروهها در اوضاع و احوال موافق، مجال می یابند که ابزارهای جامعه ابتدایی را در انحصار خود گیرند و عده ای دیگر درمانده و بینوا شوند. در این حالت اعضای جامعه در دو قطب مخالف گرد می آیند: اکثریت محروم و اقلیت ممتاز. وجه عملی تولید بر دوش اکثریت و وجه نظری آن – جادو- عمدتا در کف اقلیت نهاده می شود. هر یک از این دو قطب در عرف جامعه شناسی "طبقه" خوانده می شود. طبقه گروه بزرگی است که اعضای آن، علی رغم اختلافات خصوصی خود، در تولید اقتصادی مقام مشابهی دارند و از ثروت اجتماعی سهم معینی می برند.

شلر (Scheler) جامعه شناس نامدار آلمانی مختصات جهان بینی طبقه پایین و طبقه بالای جامعه را چنین مقایسه می کند

طبقه پایین: توجه به آینده/ تغییر طلب/ تصور علی درباره جهان/ واقع گرایی فلسفی/ ماده گرایی/ تجربه گرایی/ خوش بینی به آینده/ تفکر دینامیک/ تاکید بر نفوذ محیط

طبقه بالا: توجه به گذشته/ تاکید بر بودن/ تصور غائی درباره جهان/ انگارگرایی فلسفی/ روح گرایی/ خرد گرایی/ اندیشه گرایی/ بدبینی به آینده/ تفکر ایستا/ تاکید بر وراثت و سنت

آفرینش هنری

محور زندگی انسان سازندگی یا تولید است. تولید امری اجتماعی است که با تقسیم کار فعالیتهای عملی و فعالیتهای نظری به واحدهای کوچکتری تقسیم می شوند. در جامعه غیرمتجانس متمدن، جنبه عینی تولید از جنبه ذهنی جدا می شود. در نتیجه از تقسیم فعالیتهای تولیدی نظری – جادوی ابتدایی – علم و فلسفه و هنر و دین و قوانین اجتماعی و جز اینها بوجود می آید. برای آنکه بتوانیم سیر هنر را در جامعه متمدن دنبال کنیم باید آن را از سایر عوامل زندگی اجتماعی تفکیک کنیم.

اورگانیسم (بدن) انسان در آغاز کار تجهیزاتی ساده دارد و تنها قادر به فعالیتهای غریزی است. تصادم اورگانیسم و محیط سبب تغییر در هر دو می شود و روابط تازه ای میان آن برقرار می شود. "شناخت" یا "شعور" انسانی نتیجه این روابط تازه است. شناخت دو مرحله دارد: مرحله شناخت حسی و مرحله شناخت منطقی. در مرحله شناخت حسی، هر یک از انگیزه های محیطی از طریق حواس در اورگانیسم تاثیر می گذارند. تاثیر انگیزه در مغز به صورت احساس و سپس ادراک در می آید و بر اثر آن انسان به وجود یک شی جزئی پی می برد. در غیاب انگیزه محیطی، احساس و ادراک از میان می رود ولی اثر آن موجد "تصویر ذهنی" می شود.

در مرحله شناخت منطقی ادراک یا تصویر ذهنی بر اثر برخورد با ادراکات پیشین مقایسه و رده بندی می شود. تصویر ذهنی پس از این جریان مفهوم نامیده می شود. از برخورد و گسترش مفهوم ها در وهله اول "حکم" و در وهله دوم "استنتاج" روی می دهد. شناخت حسی معمولا به شناخت منطقی کشانده می شود. ولی در زندگی روزانه در بسیاری از موارد بین مرحله اول و دوم شناخت فاصله می افتد. ممکن است کسی پس از ادراک امری از استنتاج باز ماند. آنچه اهمیت دارد این است که شناخت در هر موردی هم ادراکی است و هم عاطفی. فقط نسبت این دو در موارد متفاوت فرق می کند.

شناخت منظم در تاریخ بشر به دو صورت اصلی نمایان شده است: شناخت علمی و شناخت هنری. شناختی که سخت مقرون به واقعیت باشد "علم" خوانده می شود.


سبک شناسی ایستا (استاتیک)

سبک هنرعوام: واقع گرایی

سبک هنر خواص: واقع گریزی

سبک شناسی دینامیک (پویا)

اشکال تبیین استاتیک:

در مواردی هنر یک طبقه با زندگی عملی آن طبقه هماهنگ نیست. چنان که گاهی زندگی عملی جامعه ای راه انحطاط می سپارد، ولی هنر آن جامعه شکوفاست. همچنین در مواردی هنر یک طبقه یا یک دوره به شیوه های پیشین می گراید، در صورتیکه هنر یک طبقه یا یک دوره قاعدتا باید نمایشگر مقتضیات آن دوره و دور از شیوه های قدیم باشد. بر همین منوال آثار هنری عوام با آنکه ذاتا واقع گرایند، باز از خیال پرستی بهره ای دارند. آثار هنری خواص نیز با آن که اساسا از واقعیت گریزانند، باز نمونه های بارزی از واقع گرایی در تاریخ هنر رسمی به چشم می خورد. مانند فردوسی وشکسپیر با آنکه هر دو شاعر خواص بودند، سخت در نمایش واقعیت استادی نمودند.

گاهی سبک هنر یک طبقه با سایر شوون نظری آن طبقه همنوا نیست. به عنوان مثال در ایران فروافتاده پس از اسلام، شعر سخت ترقی کرد

گاهی سبک هنرهای مختلف یک طبقه یکسان نیستند. در ایران در اکثر مواقع هنرهای ادبی از هنر پیکر سازی و موسیقی پیش افتاده اند.

گاهی هر یک از هنرهای یک طبقه مشتمل است بر بیش از یک سبک. در ایران پس از اسلام، زمین داران متنفذ همچنان که شیوه دیرین خراسانی را گرامی می داشتند، گاهی به شیوه عراقی نیز دل بستند.


   گاهی سبک هنر یک طبقه در جریان زندگی خود یکسان نمی ماند. برای مثال در ایران شیوه خراسانی هر چه سالدارتر می شد، با واقعیت بیگانه تر شد.

گاهی آثار هنرمند واحدی در جریان زندگی او تغییر می پذیرند.

سبک شناسی استاتیک اصول و عناصر و عوامل اصلی هنر را به ما می شناساند، ولی قادر به تبیین تحولات و تداخلات و تاثیرات متقابل سبک ها نیست. از این رو باید سبک شناسی دینامیک را مکمل سدبک شناسی استاتیک دانست.


مجموع عواملی را که در دینامیسم سبکها و به طور کلی در فرهنگ جامعه دخالت میورزد، در چهار مبحث مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهیم:

دینامیسم شئون اجتماعی

دینامیسم داخلی طبقه

دینامیسم خارجی طبقات اجتماعی

دینامیسم شخصیت هنرمند

زمینه اجتماعی شعر فارسی


تاریخ های ادبی ایران شعر فارسی را پس از اسلام شامل سه سبک دانسته اند: سبک خراسانی، سبک عراقی و سبک هندی

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد